فرمانده شش ماهه کربلا،علی اصغر(ع).....
جمعه ای که گذشت تولدت بود...دومین سال زندگیت رابه پایان رسوندی ووارد سومین آبان زندگیت شدی ...البته چون تولدشمسیت توی محرم بودماتولدت رابه قمری (یعنی 28 ذی الحجه) برات گرفته بودیم... .وازاون روزبه بعدبودکه پروزه ازشیر گرفتنت وارد فاز جدی شد...ازدوهفته پیشش رفتم مجلسی وسوره مبارکه یس راهدیه دادم به آقای مجلسی وبه انارخوندم ...آبش رادادم خوردی ...من باچه دلهره ای همراه بودم..یادم به حضرت رباب افتاد..ازعلماخونده بودم که دوسال شیر دهیتون رابه مادر حضرت علی اصغر وسرباز شش ماهه امام حسین (ع) هدیه کنید...گریه کردم باهمه وجودم ...محرم نزدیک بود...سرگرم شیرخوردن بودی ...نفهمیدم اطرافیان چه جوری نگام میکنن ...شبش به بنت الحسین حضرت رقیه (س)متوسل شدم ...باورم نمیشد که به این راحتی ازشیربگیرمت......
فداهامادرها،اینم ازاون کلمات من درآوردی مادری نقطه
-------------------------------------------------------------------------
البته ازماهاپیش داشتم برای یه همچین روزایی آمادت میکردم ،شیربهت بافاصله میدادم باورت میشه نرگسم که توسر دوسال قمری ازشیر گرفته شدی واین نیست مگرازبرکت خانواده امام حسین جانم(ع).بابی انتم وامی ونفسی ومالی واسرتی یابن رسول الله