من او......................معرفی ککککککککککککککککککتاب
درست یادم نیست که تودوران دانشگاه بودخوندمش یابعدازاون بود.............کتاب "من او"نوشته رضاامیرخانی رامیگم..تاحالا یعنی تااون وقت که خوندمش ...مادری جناب عالی راهیچ رمانی اینقدرمیخ کوب نکرده بود....نمیتونستم زمینش بذارم ....این قدبرام جذبه داشت.....یکی ازشادترین لحظات زندگیم رابااین رمان تجربه کردم.....دلم برااون دوران تنگ شده مادر.....البته این خاصیت ادمه که ازیه زمانی که میگذره دلش هوای اون موقع رامیکنه......ازبچه کوچولوهاکه بپرسی عجله دارن زودبزرگ شن.....ولی ازهمون بچه هایی که بزرگ شدن اگه بپرسی بازم ....دلشون توهوای کوچیکیاشونه......اینم ازاون ویژگی های منحصربه فردانسانه.....حتما بخونش مادرم...........................فدای روی ماهت شم...مادری!
---------------------------------
به بابایی خوبت گفتم دوباره برام بگیرش تابازم بخونمش......ازنتیجه اخرش هنوزم که هنوزه گریم میگیره...علی فتاحی که عاشق خواهردوستش میشه.............مصداق اون حدیث میشه که اگه کسی عاشق بشه وعفت بورزه وبه عشقش نرسه...........شهیدازدنیامیره......علی فتاحی راقاطی شهدای گمنام دفن میکنن........خیلی اتفاقی...راستی این تصویرکتابه وقتی من خوندم ......ولی الان جلدش فرقیده....